جدول جو
جدول جو

معنی پی سوری - جستجوی لغت در جدول جو

پی سوری
نام طایفه ای از مردم داهی از سکاها بگفتۀ استرابون، (ایران باستان ج 3 ص 2256)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از گل سوری
تصویر گل سوری
گل سرخ، گلی معطر با گلبرگ های سرخ و ساقه های ضخیم و برگ های بیضی که انواع مختلف دارد، آتشی، بوی رنگ، گل آتشی، چچک، لکا، سوری، ورد، رز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پی جویی
تصویر پی جویی
رد و اثر چیزی را جستجو کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پی سوده
تصویر پی سوده
لگدکوب، پایمال شده
فرهنگ فارسی عمید
(پُ لُرِ)
نام کرسی بخش تارن از ولایت کاستر بفرانسه. دارای 3506 تن سکنه
لغت نامه دهخدا
پیر (1859-1906 میلادی)، او و ماری کوری (1867-1934 میلادی) زن و شوی فیزیکدان فرانسوی و برندگان جایزۀ نوبل سال 1903 میلادی در رشتۀ فیزیک و کاشفان رادیوم، پیر کوری در پاریس متولد شد و در دانشگاه سوربن به کسب دانش پرداخت و چندی بعد به استادی در رشتۀ فیزیک نایل آمد، به سال 1896 میلادی با ماری اسکلودوسکا ازدواج کرد، پس از آنکه خواص رادیواکتیویتۀ اورانیوم به سال 1896 میلادی به وسیلۀ هانری بکرل کشف شد، پیر کوری و زنش درباره رادیواکتیویته به تحقیق پرداختند و سرانجام به سال 1896 میلادی به کشف دو مادۀ جدید، یعنی رادیوم و پلونیوم دست یافتند و سالهای بعد درباره خواص رادیوم و تغییرات آن جستجو و مطالعۀ بیشتری کردند تا جایی که کشف این زن و شوهر بعدها پایۀ تحقیقات بیشتری درباره فیزیک هسته ای و شیمی قرار گرفت، در سال 1903 میلادی جایزۀ نوبل فیزیک میان آنها و هانری بکرل تقسیم گردید و این جایزه بسبب کشف رادیواکتیویته نصیب آنها شد، پیر کوری که به سال 1905 میلادی به عضویت فرهنگستان علوم انتخاب شده بود، در اثر تصادف با گاری در پاریس کشته شد (1906 میلادی) و همسرش در دانشگاه پاریس به عنوان جانشین وی به مقام استادی انتخاب گردید، (ازدائرهالمعارف بریتانیکا)، رجوع به مدخل بعدی شود
لغت نامه دهخدا
حالت و چگونگی پیل زور، قوت، نیرومندی
لغت نامه دهخدا
(سَ)
عمل پیلسوار. بر پیل نشستن
لغت نامه دهخدا
حالت و چگونگی بی نور، تاریکی، تاری، ظلمت، خموشی، بی بصیرتی، بی معرفتی:
پی تقلید رفتن از کوریست
در هر کس زدن ز بی نوریست،
اوحدی
لغت نامه دهخدا
صفت و حالت بی زور، کم زوری، ضعیفی، ناتوانی
لغت نامه دهخدا
حالت بی سوز، بی حرارتی، نداشتن سوز و گداز و هیجان:
که صاحب حالتان یکباره مردند
ز بی سوزی همه چون یخ فسردند،
نظامی
لغت نامه دهخدا
(غَ / غُ)
بی دقتی. لاقیدی. بی عاری:
رفت آن دورۀ منحوسه که کار من و تو
لشی و تنبلی و لاتی و بی غوری بود.
روحانی (از فرهنگ عامیانۀ جمالزاده)
لغت نامه دهخدا
(پَ / پِ)
عمل پی گیر. تعقیب. مداومت. اصرار، برداشتن رد پای
لغت نامه دهخدا
(پَ / پِ)
نام رنگی که نقاشان را به کار است و آنرا از عصارۀ ریوند چینی گیرند. (از فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا
(پَ / پِ)
عمل پی جور. مصحف پی جوئی. رجوع به پی جوئی شود
لغت نامه دهخدا
لگد کوب شده پایمال: بس مور کو ببردن نان ریزه ای ز راه پی سوده کسان شود و جان زیان کند. (خاقانی)، اراده کردن مشتاق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پی سودن
تصویر پی سودن
رغبت کردن، مشتاق بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر زوری
تصویر پر زوری
حالت و چگونگی پر زور
فرهنگ لغت هوشیار
شکم پرستی شکمویی شکم خوارگی پر خوراکی پر خواری گران خواری مقابل کم خوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر شوری
تصویر پر شوری
پر حرارتی حالت آنکه پرشور است
فرهنگ لغت هوشیار
دنبالعقباز پساز پی: اما آن ظلم که به پی آورد او در همدان بسنهء... رفت از همه سالها گذشته بود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پی گیری
تصویر پی گیری
تعقیب، مداومت، اصرار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیل زوری
تصویر پیل زوری
حالت و کیفیت پیل زور با قوت نیرومندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیلسواری
تصویر پیلسواری
عمل پیلسوار بر پیل نشستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پی جوری
تصویر پی جوری
عمل پی جور پی جویی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پی خوره
تصویر پی خوره
خر زهره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پی داری
تصویر پی داری
عمل پی دار دنباله داری، ریع، دارای چسبندگی و قوت بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پی جویی
تصویر پی جویی
عمل پی جو جستن اثر پا، جستجو تفحص کاوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پی گیری
تصویر پی گیری
تعقیب، دنبال، ادامه دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پی جویی
تصویر پی جویی
جست و جو، کاوش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گل سوری
تصویر گل سوری
گل سرخ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پی جویی
تصویر پی جویی
تعقیب، پیگیری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پی ورزی
تصویر پی ورزی
تعصب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پیش آوری
تصویر پیش آوری
ارائه
فرهنگ واژه فارسی سره
به سمت عقب، عقب عقبی
فرهنگ گویش مازندرانی